سید محمد فیروزی (دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشگاه یزد و عضو هیئتعلمی دانشگاه بغلان، افغانستان، نویسندۀ مسئول)
بخش دوم
در ساحات ناامن و زیر زرع وکاشت مواد مخدر، دسترسی به مواد مخدر بسیارآسان است و احتمالاً برای دارندگان آن مناطق و دهقانان مصرفکننده، مصرف مواد مخدر هزینهای نیز نداشته باشد. معتادان معمولاً کسانی هستند که اشتغال و درآمدی ثابت یا کفایتکننده مصرف مواد را ندارند؛ بنابراین خرید مواد مخدر به ارزش بیش از ۳۰۰ میلیون دلار، نشانگر ارتباط معنادار آن با سایر جرایم است. آمارهای جهانی نشان میدهد، جوانان بیش از سایر اقشار و گروههای اجتماعی مستعد ابتلا به مواد مخدر بوده و دارای گرایشهای بیشتر به این پدیده هستند (مزیدی، ۱۳۹۳، ص. ۴۰). در افغانستان نیز شواهد و دیدگاهها نشان میدهد، جوانان بیش از سایرگروهها در میان معتادان دیده میشوند. از سوی دیگر، شرایط نابهنجار و خشونتهای بیش از چهل دهه بر زندگی این قشر تأثیرات منفی عمیقی گذاشته است و این ناملایمات زندگی بر گرایشهای این قشر به مواد مخدر افزوده است؛ بنابراین در این تحقیق تلاش شده است تا به جنبهها و عوامل اجتماعی مؤثر برگرایش جوانان به مواد مخدر پرداخته شود. شهر کابل با جمعیت شش میلیونی، بیشترین معتادان به مواد مخدر را در خود جا داده است. هزاران نفر معتاد که عمدتاً از قشر جوانان هستند، از خانواده و جامعه طرد و رانده شدهاند و در جادهها، پارکها، مخروبهها و زیر پُلها جا خوش کردهاند و آزادانه و در حضور عابران، پلیس و مقامات دولتی مواد مخدر مصرف میکنند. تماشای گروههای وسیعی از معتادان بیپناه که در وضعیت رقتبار و با لباسهای کثیف و ژولیده در سرکها و خیابانها شب و روز افتادهاند، قلب هر بینندهای را ناراحت میکند.
مواد مخدر شامل ترکیباتی است که موجب تغییر در کارکرد مغز بهصورت ایجاد حالات هیجانی، رفتارهای نابهنجار، عصبانیت یا اختلال در قضاوت و شعور فرد میشود (محبوبیمنش، ۱۳۸۲، ص. ۷۰). مواد مخدر را براساس تأثیری که برسیستم عصب و مغز میگذارد، به سه دسته تقسیم کردهاند: الف) محرکها: این گونه مواد که شامل کوکائین، کراک، کافئین، نیکوتین و آمفتامینها میشود، سیستم عصب و مغز مصرفکننده را تحریک میکند. مصرفکننده این گونه مواد در کوتاهمدت احساس هوشیاری، هیجان و فرونشستن خستگی میکند؛ ب) کُندکنندهها: این گونه مواد که شامل الکل و مواد افیونی مانند تریاک، هروئین، مرفین و آسپرین است، سبب کاهش فعالیت سیستمهای عصبی و مغزی مصرفکننده میشود و طبعاً تأثیراتی شلکننده بر عضلات میگذارد. با مصرف این گونه مواد مصرفکننده حالت فراموشی از ترس، اضطراب و استرس پیدا میکند؛ ج) مواد توهمزا: اینگونه مواد شامل (LSD) و اکستازی است که فعالیت عصبی را مختل کرده و درک مصرفکننده را از شرایط و حالات موجود منحرف میکند و سبب اختلال فکری مصرفکننده میشود (سروستانی، ۱۳۸۹، ص. ۱۸۰). اعتیاد به مواد مخدر از منظر رشتههای مختلف تعریفشدنی است/ برخیها اعتیاد را خو گرفتن و عادت کردن به هر چیزی تعریف کردهاند که سبب تمایل و دلبستگی به آن میشود. در لغتنامه دهخدا، اعتیاد به معنی عادت کردن یا خو گرفتن به هرچیزی معنی شده است (دهخدا، ۱۳۳۸، ص. ۲۹۴۹). اعتیاد به مواد مخدر به معنی خوگرفتن و عادت کردن به مواد است؛ بهطوریکه، نبود دسترسی به آن مواد موجب بروز علائم محرومیت میشود (صدیق سروستانی، ۱۳۷۷، صص. ۲۲۶-۲۲۷). گرایش را نیز مرکب از سه عنصر شناختی، عاطفی و رفتاری میدانند؛ یعنی شناختهای فرد درباره چیزی از احساسات و عواطف او درباره آن چیز و از تمایلات او برای عمل به آن چیز تأثیر میپذیرد (یوسفی لویه، ۱۳۸۸).
بدونشک، نابودی منابع تولیدی مواد مخدر امری تصورنشدنی به نظر می¬رسد، اما در حوزه توزیع و تقاضا این امکان وجود دارد که با کاهش گرایش و دسترسی به مواد مخدر و روانگردانها، با گسترش و عرضه سرسامآور آن مقابله شود. مسلم است که اگر تقاضا و گرايش برای دریافت کالاهای مصرفی وجود نداشته باشد، عرضه و توزیع آن نیز سیر نزولی خواهد گرفت، اما این قاعده عرضه و تقاضا روی دیگر نیز دارد و آن اینکه با عرضه و توزیع فراوان مواد و دسترسی آسان به آن، تقاضا و گرایش به مواد نیز افزایش مییابد. در افغانستان بهطور عام و در شهر کابل بهطور خاص، عرضه و توزیع انواع مواد بهراحتی صورت میگیرد و این امر نامیمون سبب گسترش تقاضا و مبتلا شدن بیشتر افراد ازجمله جوانان میشود. تحقیقات نیز نشان میدهد که در عصر حاضر، یکی از علل افزایش مصرف مواد مخدر دسترسی آسان و نسبتاً رایگان به آنهاست (هادلند، مارشال، مونتانر و وود ، ۲۰۱۲، ص. ۴۹۰). بهطور منطقی زمانی که دسترسی به مواد مخدر آسان باشد، مردم فرصت بیشتری برای دسترسی و گرایش به مواد مخدر دارند؛ درنتیجه مصرف مواد مخدر در بین آنها افزایش مییابد (تام و فو ، ۲۰۱۲، ص. ۱۶۲۲).
بیش از چهار دهه جنگهای خانمانسوز و ویرانگر در افغانستان، وضعیت و شرایط مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در نابسامانیها و نابهنجاریهای زیادی قرارداده است. بیکاری، بیسوادی، مهاجرتها، ناامنیهای روانی و بیاعتمادی، فقر، خشونتهای خانگی، بیسرپرستی، بدسرپرستی، انحرافات و اعتیاد به مواد مخدر ازجمله نتایج ملموس و عینی جنگ و خشونتهای دوامدار تلقی میشود. آنچه قابلملاحظه است، رابطه اعتیاد با سایر جرایم و انحرافات است. در کشورهای مختلف جهان پژوهشها نشان میدهد که اعتیاد به مواد مخدر با سایر جرایم و انحرافات اجتماعی رابطۀ مستقیم و معناداری دارد (فرخپور، ۱۳۸۲، ص. ۸۹). فرد معتاد به مواد مخدر برای دسترسی به مواد حاضر به انجام هر نوع عمل دیگر است. رابطۀ اعتیاد با جرایمی چون سرقت، قتل، جعل، فریبکاری، جرایم اخلاقی، تکدیگری، چپاول، رهزنی و امثال آن، در کشورهای مختلف و ازجمله در افغانستان مشاهده و بررسی شده است. جوانان بهعنوان نیروی فعال و با انرژی جامعه که در دورۀ جنون، هیجانها و احساسات قرار دارند، بیش از سایر اقشار درمعرض ابتلا و گرایش به مواد مخدر هستند (صادقی، ۱۳۸۷، صص. ۴۵-۴۶).
در افغانستان به دلایلی که پیشتر ذکر شد، نرخ بیکاری، فقر، تورم، ناامنی و بیاعتمادی افزایش یافته است. از سوی دیگر، خشونتهای اجتماعی و خانوادگی، دسترسی آسان به مواد مخدر، نبود فضاهای سبز و اماکن تفریحی، افزایش سن ازدواج و کاهش نظارت خانوادگی و موارد از این دست، جوانان را بیش از سایر گروههای سنی به استفاده از موادهای روانگردان سوق میدهد. یکی دیگر از مشکلات موجود فراروی مکانیسمهای مبارزاتی با این پدیدۀ شوم و آسیبزا، فقدان رویکردهای اجتماعی و جامعهشناختی به این مسئله است. شکی نیست که میلیاردها دلار آمریکایی مصرف مبارزه با کشت، قاچاق، توزیع و مصرف این مواد شده است و شاید صدها سمینار و کارگاههای آموزشی برای آگاهیدهی از ضرر آن برگزار شده باشد، اما در کنار همه کاره نیاز جدی وجود دارد که نگاهی جامعهشناختی نیز به این مسئله مهم داشته باشیم و به این موضوع تمرکز کنیم که چه عوامل اجتماعی بر گرایش افراد و بهویژه جوانان به مواد مخدر تأثیرگذار است؛ زیرا تنها با رویکرد سیاسی، حقوقی و تنبیهی به نتیجه مطلوب نمیرسیم. مسئولان و ادارههای ذیربط باید به ریشهها و سرچشمههای گرایش به اعتیاد و مبتلا شدن افراد به مواد مخدر توجهکنند. با شناسایی عوامل اجتماعی مؤثر برگرایش و ابتلا به مواد مخدر، میتوان به نتیجه مطلوب و اساسی دست یافت.