عوامل اجتماعی موثر بر گرایش به مواد مخدر در بین جوانان شهرکابل
بیاننیوز
✍️ سید محمد فیروزی
بخش پایانی
5. بحث
طبق نتایج بهدستآمده از جامعه آماری پژوهش، حدود ۶۹ درصد متأهل و ۳۱ درصد مجرد، ۵/۶۵ درصد با تحصیلات دانشگاهی، ۶/۲۸ درصد دوازدهپاس و باقیمانده بیسواد بودند. درآمد افراد بین صفر تا ۸۸۰۰۰ افغانی بود و ۴/۶۶ درصد افراد غیربومی و ۶/۳۳ درصد افراد بومی بودند. وضعیت اشتغال نیز با ۹/۷۴ درصد شاغل و ۱/۲۵ درصد غیرشاغل بود. ۴/۸۷ درصد گفتند که هیچیک از اعضای خانواده معتاد به مواد مخدر نیستند، ولی ۶/۱۲درصد یکی از اعضای خانوادهشان معتاد بوده است و نیز ۳/۹۲ درصد گفتند که در حال حاضر مواد مخدر مصرف نمیکنند و ۷/۷ درصد از این اعضای جامعه آماری درحال حاضر مواد مصرف میکنند.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد، متغیرهای اجتماعی چون نبود امکانات اوقاتفراغت (نبود فضاهای سبز، نبود پارکها، بیتوجی رسانهها به برنامههای تفریحی و سرگرمکننده، بیتوجهی جامعه و بزرگسالان به تفریح و سرگرمی جوانان، نبود فرهنگ تفریح و مدیریت اوقات اوقاتفراغت و…)، ناامنیها و افزایش خشونتهای فزیکی و روانی در شهرکابل، بیهنجاری و نبود نظارت اجتماعی بر گرایش و سوءمصرف مواد مخدر، تنشهای خانوادگی و نبود سازگاری مناسب میان زوجها و فرزندان، داشتن دوستان و همسالان ناباب و آلوده به مواد مخدر، بیسوادی و کمسوادی و نداشتن درآمد و درآمد ناچیز، بر گرایش جوانان شهر کابل به مواد مخدر تأثیرگذار بودهاند و نیز دارای همبستگی و رابطۀ معناداری بودهاند، اما بین متغیرهای چون سن، وضعیت تأهل، بومی بودن یا غیربومی بودن و تعداد اعضای خانوار دارای رابطۀ معناداری با گرایش جوانان شهرکابل به مواد مخدر مشاهد نشد. یافتهها بیانگر این واقعیت است که گرایش جوانان شهرکابل به مواد مخدر متأثر از شرایط و اوضاع کلی جامعه و ناهنجاریهای ناشی از جنگ و خشونتهای چند دهۀ اخیر است. این ناهنجاریها و کمبودها (نداشتن امکانات اوقاتفراغت، احساس ناامنی، بیهنجاری و نبود نظارت اجتماعی، تنش و ناسازگاری در خانواده، بیسوادی و کمسوادی، بیکاری و نداشتن درآمد و دوست شدن با افراد آلوده و ناباب) به هر میزانی فراوانی و افزایش داشته باشد، به همان میزان گرایش جوانان به مواد مخدر افزایش مییابد و اگر به این چالشها و کمبودها توجه شود، گرایش و ابتلای جوانان نیز به مواد مخدر کاهش مییابد؛ بنابراین این فرضیهها تأیید شد: ۱- جوانان در کابل به امکانات اوقاتفراغت مانند فضاهای سبز، پارکها، میدانهای فوتبال، فوتسال، والیبال، سینما و… دسترسی ندارند و این کمبودها با گرایش جوانان به مواد مخدر مرتبط است؛ ۲- افزایش خشونتها و ناامنی فزیکی و روانی ناشی از انتحار و انفجار در شهرکابل با گرایش جوانان به مواد مخدر ارتباط دارد؛ ۳- دوستان و همسالان معتاد در گرایش و ابتلای جوانان به مواد مخدر نقش دارند؛ ۴- بیهنجاری و عادی شدن مصرف مواد با گرایش جوانان به مصرف مواد ارتباط دارد؛ ۵- خشونت در خانواده با گرایش جوانان به مواد مخدر مرتبط است. فرضیه اعتیاد یکی از اعضای خانواده با گرایش جوانان به مواد مخدر تأیید نشد و بین این دو متغیر رابطۀ معناداری وجود نداشت.
6. نتیجهگیری و پیشنهادها
هدف این پژوهش پاسخ به این سؤال اصلی است که عوامل مؤثر اجتماعی برگرایش به مواد مخدر در بین جوانان شهر کابل کداماند؟ گرایش جوانان به مواد مخدر یکی مشکلات اساسی کشورهای جهان ازجمله افغانستان است. پژوهشها و آمارها نیز نشان میدهد که جوانان ازجمله مستعدترین گروههای سنی درمعرض گرایش به مواد مخدر هستند. پژوهشها نشان میدهد، دسترسی آسان به مواد مخدر، بیکاری و نبود تفریح و سرگرمی، کاهش نظارت اجتماعی، تنشهای خانوادگی، دوستان و همسالان آلوده و شکست و سرخوردگیها ازجمله عوامل اجتماعی گرایش جوانان به مواد مخدر است. نظریههای نیز در جامعهشناسی تبیینکنندۀ گرایش جوانان به مواد مخدر است. نظریه آنومی و بیهنجاری وضعیتی را بیان میکند که جامعه توان عرضه قواعد رفتاری و اخلاقی قابلقبول را برای اعضایش ندارد و در چنین وضعیتی افراد به رفتارهای انحرافی از جمله سوءمصرف مواد مخدر اقدام میکنند. نظریه یادگیری اجتماعی ونظریه اجتماعی شدن نیز بر نقش خانواده و دوستان در یادگیری رفتار انحرافی از جمله گرایش به مواد مخدر بررسیشدنی است. نظریه کنترل اجتماعی به نقش نظارتهای رسمی و غیررسمی در هنجارمند کردن رفتار افراد تأکید دارد و درصورت مکانیزمهای نظارتی فعال نباشد، افراد به انحرافها اقدام میکنند.
دورۀ جوانی بهعنوان دورهای حساس، پرهیجان و احساسات و بهعنوان دورهای پرمخاطره در رفتار و گرایشهای افراد محسوب میشود. در این دوره، تمایلات و علایق افراد به پدیدههای پرخطر و متحولکننده افزایش مییابد، نظارت خانوادگی کاهش یافته و برعکس استقلال شخصیتی و رفتاری افراد افزایش مییابد. همچنین افراد در این دوره، دوستان و همسالان جدید انتخاب میکنند، باورها و اعتقادات افراد دچار بازبینی و درمعرض سؤالهای جدی قرار میگیرد و همچنین جنون جوانی که یکی از آسیبهای سلامت روانی و جسمی است، در این دوره پدید میآید، عواطف و گرایشهای عشقی و فشار ناشی از هیجانهای شهوت در این برهۀ زمانی نیز بر این گروه سنی، فشار وارد میکند. این همه در نبود امکانات مناسب تربیتی، آموزشی، تفریحی، نظارت اجتماعی و برآورده نشدن نیازها و خواستههای جوانان، آنها را درمعرض انواع انحرافها ازجمله گرایش به مصرف مواد مخدر قرار میدهد (طارمیان، ۱۳۸۷). چنانچه یافتههای این پژوهش نیز نشان داد، نبود امکانات اوقاتفراغت، نبود نظارت اجتماعی و داشتن دوستان ناباب و آلوده رابطۀ معناداری با گرایش جوانان شهرکابل به مواد مخدر داشتند. درتاج (۱۳۸۹) در تحقیقی نشان داده است که گرایش به مصرف مواد مخدر در میان جوانان با نداشتن برنامههای تفریحی و سرگرمی و نبود نظارت اجتماعی (رسمی و غیررسمی) ارتباط معنادار دارد و ما نیز در این پژوهش دریافتیم که نداشتن امکانات اوقاتفراغت با گرایش جوانان شهر کابل به مواد مخدر مرتبط است. حسینخانزاده طاهر، سیدنوری، آیدا و عیسیپور (۱۳۹۲) به بررسی رابطۀ شیوه تعامل والد-فرزند با میزان اعتیادپذیری و گرایش به جنس مخالف پرداختند، حیدرنژاد، باقری بنجار و اصانلو (۱۳۹۱) به بررسی مقایسه سرمایه اجتماعی و اعتیاد پرداختند، کیومکو و لویت (۲۰۰۳) در رابطه به احساس ناامنی و گرایش جوانان به مواد مخدر تحقیق کردند و کنز دیل (۲۰۱۰) در رابطه بیهنجاری و نبود نظارت اجتماعی و مصرف مواد پژوهشی را انجام دادند که همه پژوهشهای یادشده با یافتههای پژوهش حاضر همسوست. به لحاظ نظری نیز نظریههای چون بیهنجاری و آنومی ، نظریه یادگیری اجتماعی، نظریه اجتماعی شدن، نظریه تضاد، نظریه ساختارگرایی، نظریهکنترل اجتماعی، نظریه سرمایه انسانی و اجتماعی و نظریه بیسازمانی هریک به نوبه خود، نتایج این پژوهش را تأیید میکند.
در این پژوهش، عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش جوانان شهرکابل به مواد مخدر بررسی شد. این پژوهش به شیوه پیمایشی و با مقیاس لیکرت و بهشکل تبیینی، توصیفی و تحلیلی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش جوانان بین ۱۸ سال تا ۳۵ ساله شهر کابل بودند که هم بومیان و هم غیربومیان را در بر میگرفت که کاربران فضای مجاری و اینترنت بودند. پرسشنامه محققساخته با رعایت اعتبار و روایی از میان این جامعه آماری به تعداد 251 پرسشنامه تکمیل شد. نتایج آزمونهای T، F، همبستگی و تحلیل رگرسیونی نشان داد، نداشتن امکانات اوقاتفراغت، احساس ناامنی، بیهنجاری، تنشهای خانوادگی، دوستان ناباب با گرایش به مواد مخدر رابطه معنادار و مثبت دارد و سطح درآمد، سطح سواد و اشتغال نیز در گرایش به مواد تأثیرگذار بوده است، اما وضعیت تأهل، حجم خانوار، بومی بودن یا غیربومی بودن، سن و مصرف مواد توسط یکی از اعضای خانواده نقشی در گرایش جوانان شهرکابل به مواد مخدر نداشته است.
پیشنهادهای تحقیق عبارتاند از:
۱- نیاز است دولت زمینهها و امکانات اوقاتفراغت مثل ساختن پارکها، فضاهای سبز، میادین فوتبال، فوتسال، والیبال، سینما و… در اولویت برنامههای شان قرار دهد؛
۲- همه نهادها و سازمانهای فرهنگی و آموزشی تا رسانهها و حتا گروههای امداد رسان خارجی باییست در تهیه و نشر برنامههای تفریحی، سرگرمکننده نقش بگیرند و در زمینه آگاهیدهی خطرات و ضررهای استفاده مواد مخدر برنامههای مختلفی را روی دست گیرند؛
۳- حکومت باید به فضای، ناامنی، ناامیدی و خشونت روانی در شهر کابل پایان دهد؛
۴- دولت و همهی نهادهای فرهنگساز باید روی فرهنگ قباحتزدایی شده از مواد مخدر کار کنند و این پدیده را بهعنوان یک شرم و ناهنجار اجتماعی در فرهنگ عامیانه نهادینه کرده و نیز برای جمعآوری تمام معتادان از سطح جادهها، زیرپلها و… اقدامات فوری انجام دهند؛
۵- بهوجود آمدن مکانیزمهای قانونی و اجتماعی برای نظارت و کنترل مصرف مواد مخدر و مقابلۀ جدی با عرضه و پخش مواد در سطح شهر؛
۶- اشتغالیابی و کارآفرینی برای جوانان افزایش یاید؛
۷- اجرایی کردن قانون خانواده و آگاهیدهی از نتایج منفی تنشهای خانگی؛
۸- زمینهسازی برای باسوادسازی جوانان مانده از تحصیل.