بیاننیوز
این موضوع را جدی بگیرید! ارتش آمریکا دارد بازی را میبرد.
معادلهای ساده نشان میدهد که نیروهای نظامی آمریکا در جنگ علیه تروریسم پیروز شدهاند.
اما شاید بهتر باشد کلاً با عدد دیگری شروع کنیم:۱۴۵٫۰۰۰ -مثلاً، ۱۴۵٫۰۰۰ سرباز ازهمهجابیخبری که در خیابان پنسیلوانیا در شهر واشنگتن رژه میروند. این عدد شمار نیروهایی است که در ماه مه سال ۱۸۶۵ در همین خیابان رژه رفتند – پس از آنکه ایالات متحده آمریکا بر ایالات مؤتلفه 2 پیروز شد. گروههای مشابهی از سربازان تفنگبهدوش، در سال ۱۹۱۸ – پس از اینکه جنگ جهانی اول با شکست آلمان و متحدانش به پایان رسید- نیز همین کار را کردند. همچنین، تانکهای شِرمَن که درههای میدتاون منهتن را درمینوردیدند – که البته این واقعه نیز بهدنبال پیروزی متفقین در برابر نیروهای محور3 در سال ۱۹۴۵ اتفاق افتاد. شکل و شمایل این وقایع همان چیزی است که در گذشته در آمریکا، «پیروزی» قلمداد میشد، یعنی، خیابانهای تزئینشده و پُر از تانک و سرباز، و جشن و رژههای باشکوه پیروزی.
نیک ترس
سرویراستار نشریۀ تامدیسپچ
منبع: ترجمان
در جنوری ۲۰۱۷ رییسجمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، که برای ملاقات با امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، به پاریس سفر کرده بود و مسحور جشن نظامی روز باستیل شده بود، دستور داد تا جشن و رژهی باشکوهی مانند آن در واشنگتن نیز انجام شود. اما همینکه هزینهی تخمینی این جشن، طبق گزارشها، از ده میلیون دلار به ۹۲ میلیون دلار رسید، لژیون سربازان دیروزین ارتش آمریکا 4 وارد صحنه شدند. این جامعهی کهنهسربازان که به داشتن ۲٫۴ میلیون عضو افتخار میکند با انتشار بیانیهای در ماه اگست اظهار داشت که جشن مورد نظر باید «تا روزی که بتوانیم پیروزیِ حاصل از جنگ علیه تروریسم را جشن بگیریم و نیروهایمان را به خانه بازگردانیم» عقب بیفتد. چیزی نگذشت که ترامپ اعلام کرد جشن را لغو کرده است و مقامات ایالتی واشنگتن را به علت بالابردن هزینههای جشن مقصر خواند (با اینکه –همانطور که معلوم است- پنتاگون هرگز به اطلاع ترامپ نرسانده بود که هزینهی جشن تا چقدر ممکن است بالا رود.)
لژیون کهنهسربازان بر بیمسوولیتی ترامپ در محاسبات مالی جشن و رژهی پیشنهادی دست گذاشته بود، اما بهتعویقانداختن آن بایست پرسش مهمتری را پیش میکشید: اصلاً «پیروزی» در جنگ علیه تروریسم به چه شکل است؟ درواقع، در دنیای امروز، چه چیزی برای ارتش آمریکا پیروزی به حساب میآید؟ آیا ممکن است تا حدودی به پایان جنگ داخلی آمریکا شبیه باشد، یا به پایان جنگیکه پایان همهی جنگها خواهد بود، یا به پایان جنگی که آن نام توخالی، پیروزی، را منسوخ سازد؟ و این هم یک پرسش دیگر: آیا پیروزی برای جشن و رژهی نمایشی ارتش شرط لازم است؟
پرسشیکه از همه آسانتر میتوان به آن پاسخ داد، همان آخرین پرسش است و لژیون سربازان دیروزین باید تا به حال پاسخش را دریافته باشد. اعضای این گروه در دو رژهی نمایشی نقشی کلیدی ایفا کرده بودند: یکی رژهی نمایشی عظیم «از پسرانمان در ویتنام حمایت میکنیم» – که در سال ۱۹۶۷ در شهر نیویورک اجرا شد و دیگری رژهای که در سال ۱۹۷۳ به مناسبت بزرگداشت سربازان پیشین جنگ ویتنام در همین شهر اجرا شد. و باز، ده سال بعد از خروج بیسروصدای آخرین سربازان آمریکایی از ویتنام جنوبی –درحالیکه متحدانشان 5 را ترک میگفتند و با سقوط سایگون برای چنگانداختن به هلیکوپترها دستوپا میزدند- سیب بزرگ 6 میزبان جشن و رژهی نمایشی دیگری به مناسبت بزرگداشت کهنهسربازان جنگ ویتنام بود -جشنیکه بزرگترینِ این دست از جشنها در تاریخ این شهر گزارش شده است. پس، همانطور که میبینید، پیروزی در جنگ شرط لازمی برای جشن پیروزی نیست.
اما این فقط یکی از درسهایی است که از جنگ فاجعهبار آمریکا در ویتنام میتوان گرفت. موارد عبرتآموز عیانتری هم هست، همچون آنهایی که حدومرز قدرت ارتش آمریکا و نیروی ویرانگر ممکن روی این سیاره را نشان میدهند، یا آنهایی که تمرکزشان بر توانایی ویتنام شمالی است، کشوری که به قول هِنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی آمریکا در آن زمان، یک کشور «کوچک جهان چهارمی» 7 بود که توانست بر ابرقدرتی چیره شود که قبلاً آلمان نازی و امپراتوری جاپان را همزمان شکست داده بود (البته نه بهتنهایی بلکه با کمکهای بسیاری که داشت.) جنگ ویتنام و البته، کیسینجر، موارد خوبی هستند که در بررسی سایر پرسشها دربارهی پیروزی و معنای آن مفید واقع میشوند. جلوتر به این موضوع بازخواهیمگشت.
ادامه دارد…