افغانستانگزارش ویژه

ماجرای پناهجوی افغان در مسیر قاچاقی ایران – ترکیه؛ وقتی جنازه‌ها دیدم، کلمه خود را خواندم

بیان‌نیوز

سیدمحمد رقیب فیاض

با تسلط دوباره‌ی امارت اسلامی بر افغانستان، آوارگی و مهاجرت‌های غیرقانونی بار دیگر بر مردم این کشور سایه افگند و موج جدیدی از مهاجرت‌های مرگ‌بار و خطرناک برای اقشار مختلف مردم این کشور رقم زده شد.

آینده‌ی مبهم افغانستان و عدم اشتغال‌زایی مهم‌ترین دلیل مهاجرت‌های غیرقانونی طی دو سال گذشته بوده است و در این مدت، تعداد زیادی از جوانان افغانستان که اکثرا تحصیل‌کرده و با مهارت بودند، راه‌های غیرقانونی را در پیش گیرند تا به کشورهای اروپایی و غربی برسند.

در این گزارش داستان پناهجوی روایت می‌شود که همکار سازمان‌های خارجی‌ در افغانستان بوده است. او به‌دلیل حفظ جان خود و اعضای خانواده‌اش به‌دلیل موضوعات امنیتی ناگزیر می‌شود که مسیر قاچاق و خطرناک را تا رسیدن به ترکیه در پیش گیرد.

احمد ناصری(مستعار) که تصور سقوط نظام جمهوری را هم نمی‌کرد، مجبور شده که تمامی مسیرهای منتهی به ترکیه را با پرداخت پول هنگفت به قاچاقچیان انسان، بپیماید.

ناصری با جمعی از دوستانش تصمیم می‌گیرند که ایران بروند و بعد از آن به سمت ترکیه حرکت کنند. ایران که نزدیک به افغانستان است، از مسیرهای غیرقانونی رسیدن به تهران کار آسانی نبوده است، حتا گرسنگی و تشنگی را هم تا ایران تجربه کرده‌اند که تاهنوز تلخی‌هایش فراموش نشده است.

این پناهجوی افغان و همراهان او وقتی تهران پایتخت ایران می‌رسند، دوستان‌شان که قبلا ساکن ایران بودند، بعد از گذشت دو روز قاچاق‌بر انسان پیدا می‌کند و از یک پارک تهران سوار بر موتر می‌شوند. موتری‌که گنجایش چهار نفر را دارد، اما حالا دوازده نفر را حمل می‌کند تا به مرز ترکیه برسند.

ناصری می‌گوید که بعد از سختی‌های زیاد به منطقه‌ی مرزی ایران و ترکیه که ماکو است، می‌رسد. در ماکو، ناصری و همراهانش در خوابگاهی رهنمایی می‌شوند و شب را همانجا می‌مانند، قرار است که فردای همان روز به سمت ترکیه حرکت کنند. قاچاق‌بر می‌گوید که تا ترکیه ۵۰ دقیقه راه پیموده می‌شود، اما ناصری دوازده ساعت تمام، کوه‌های صعب‌العبور را طی می‌کند، ولی به مقصد نمی‌رسند.

او در بخشی از اظهاراتش بیان می‌کند که در کوه‌های صعب‌العبور ایران و ترکیه، جسدهای زیادی را دیده است که از گرسنگی و سردی هوا، تلف شده بودند.

وی و همراهانش در این کوه‌های صعب‌العبور، سرانجام از سوی نیروهای مرزبانی ایران بازداشت می‌شوند و به شدت مورد لت‌وکوب قرار می‌گیرند، تا جایی‌که دست‌ و پای بعضی از همراهان ناصر می‌شکند و پس از آن میان برف قرار می‌دهند.

ناصری در ادامه از بدرفتاری نیروهای مرزبانی ایران تعریف می‌کند که تلیفون‌های‌شان را گرفته و به تصاویر فامیلی آن‌ها بی‌احترامی می‌کردند.

به گفته‌ی این پناهجو، نیروهای مرزبانی ناصری و همراهان او را ساعت ۲:۰۰ شب رها می‌کنند و تهدید می‌کنند که در دشت‌ها رها می‌کنند تا در دام حیوانات وحشی بی‌افتند و این درس عبرتی برای سایر افغان‌ها شوند و همین‌جا بود که ناصری و افراد دیگری که با او حضور داشتند، کلمه‌ی خود را خواندند، انگار دیگر از زنده بودن خبری نخواهد بود.

وی با بیان این‌که پس از هشت ساعت سردرگمی و با این‌که هیچ‌گونه انرژی حرکت وجود نداشت، اما تصمیم می‌گیرند که برای نجات و رسیدن به هدف، راه دیگری را در پیش گیرند. با تلاش بسیار و برقراری ارتباط با قاچاق‌بر مصمم می‌شوند که از راه تجارتی ایران و توسط کامیون‌های باربری از مسیر گمرک وارد ترکیه شوند، اما این مسیر هم برای ناصری آسان نبوده و توسط سپاه پاسداران ایران پراکنده می‌شوند و در نتیجه، اسیر دزدان می‌شوند.

ناصری ناگزیر می‌شود که به خاطر نجات جان خود، از دوستانش که در ترکیه هستند، درخواست کمک پنج هزار دالر می‌کند تا رها شوند؛ در نتیجه، او با همکاری دوستانش پنج هزار دالر به حساب بانکی دزدان واریز می‌کنند و از این طریق خود را آزاد می‌کند.

او با این‌که موفق می‌شود با همکاری قاچاق‌بر انسان وارد ترکیه می‌شود، اما یک چشم‌اش آسیب می‌بیند. ناصری وقتی می‌خواهد به داکتر مراجعه می‌کند، اما دوستانش می‌گفتند که داکتر نمی‌بیند.

با گذشت دو سال هنوزهم چشمش صحت‌یاب نشده و رنج می‌برد و در حال حاضر با این‌که در ترکیه به‌سر می‌برد، اما هنوزهم با چالش‌های زیادی از جمله اخراج مواجه است.

به گفته‌ی ناصری، دولت ترکیه هرباری قوانین جدید مهاجرتی وضع می‌کند و پولیس این کشور همواره با لباس‌های شخصی در صدد بازداشت پناهجویان افغان هستند.

Related Articles

Back to top button