دختران فرهنگی؛ بازگویی درد به زبان شعر
بیاننیوز
کریمه مرادی
پس از به قدرت رسیدن دوبارهی امارت اسلامی و وضع قیودات سختگیرانه، گروهی از دختران که تا پیش از ممنوعیت آموزشی دانشجو بودند، طی دو سال گذشته با رویآوردن به شعر، اثرهایی ازخودشان به یادگار گذاشتهاند.
زینت خلوتی دختری ۲۰ ساله و دانشجوی سال اول رشتهی زبان و ادبیات ترکی دانشگاه کابل است و او خالق رمان «ایکاش نمیدیدمت» است؛ زینت پس از محدودیتهای وضعشده استعداد نویسندهگی و شاعری خودش را تقویت کرده در سه ماه توانست این رمان که روایت زندگی یک دختر را نشان میدهد، نگاشته است.
زینت به بیاننیوز میگوید که انسان در هر حالتی نباید ناامید و افسرده شود و توانایی درونش را کشف کند تا روزی اگر شرایط کشورخوب گردد، همه دختران به خود شان و تواناییشان افتخار کنند.
شعرهای زینت بیشتر در مورد دردهای وطن و معضل های دختران و زنان است و او اولین سرودهاش را که شکایتی از حال و اوضاع همجنساناش دارد، توضیح میدهد.
چه زخم های عمیقی که بی اراده ما
اجازه داشت که تا مغز استخوان برسد…
زینت در مورد اولین مصرع شعرش میگوید که در نیمه شب سروده است، در واقع ناملایمتهای روزگار را به صورت شعر بیان کرده است:« فکرش به سرم زد که شاید بتوانم شعر بنویسم و زیادی ناممکن هم نبود، چون مه وقتی رمان نوشتم حسی به خواننده های کتاب ام توانستم ایجاد کنم که خود را بین او داستان پیدا و احساس کنم همین قسم زخم ها که تحمیل شد بر دوش ما و بدون اجازه خودما باعث شد با آنها عادت کنیم اولین مصرح اش را از همین سبب آغاز کردم.»
زینت در مورد آرزوهای خود میگوید: «یکی از خوابهای بزرگم است که به جمع نویسنده گان و شاعران بزرگ باشم اثرهای بزرگ در جامعه تقدیم کنم.»
زینت میگوید که انسان هر آنچه در درونش میگذرد با قلم بنویسد. او معتقد است که با نوشتن و صبوری حل میشود و همچنین امیدوار است که روزی همه مشکلات برطرف میشود: «روزهای سخت میگذرد شادی دوباره میآید، هیچ وقت تسلیم نشوید، روی پای خود ایستاد شویم، هر استعداد کوچک که دارید، را در همین بیکاری کار کنید روی مهارتهای تان کار کنید روزی که حقوق ما به ما پس گردانده شود، به خود افتخار کنیم.»
در سالهای اخیر حکومت پیشین افغانستان نهادهای ادبی، انجمنهای شعرخوانی و دکلمهسرایی، نشستهای منظم نقد و بررسی کتاب، کتابخوانی، جشنوارههای ادبی و تجلیل از چهرههای فرهنگی در افغانستان به ویژه در کابل، هرات و بلخ برگزار میشدند و هر سال بر شمار شاعران و نویسندگانی که آثار شان بهچاپ میرسید، افزوده میشد. اما با تسلط امارت اسلامی این انجمنها، شاعران و نویسندگان مجبور به ترک افغانستان شدند. حمایت از شاعران و نویسندگان به ویژه دختران کمتر شده است اما در میان بازهم دختران در هرگونه شرایط خودشان از حالت خانهنشینی نجات میدهند به هر طریقه میخواهند پیشرفت و ترقی کنند. هرچند وضعیت ادبی و نویسندگی شاعری به ویژه دختران و زنان به حالت ایدهآل قرار ندارند، ولی با آنهم میکوشند و میسرایند.
در همین حال اِرنا ۲۱ ساله، حدود سه سال میشود که شعر به شکل آماتور میسراید. اکثرسوژه سرودههایش تراژیدی و سپید است در عمق سرودن اشعارش خودش را در دنیا پر از درد میبیند. اِرنا در کشوری زندگی میکند که زنان به ابتداییترین حقوقاش دسترسی ندارند، محدودیتها و شرایط در افغانستان باعث شده که اِرنا خودش را در گوشهای با سرودن اشعارش پنهان کند و دردش را به زبان شعر بازگو کند.
سروده های شعر اِرنا در حدود ۱۷ قطعه است، اکثراً به شکل دو بیتی یا غزل سروده است. هنوز اثری چاپ نکرده و دلیلش را محدودیتهای وضع شده از سوی امارت اسلامی میداند. او میگوید: «دختران در حال حاضر خیلی محدود هستند و نمیتوانند آزادانه شعرهای خود را به چاپ برسانند، مثلا خودم نمیتوانم اثری را به راحتی چاپ کنم.»
این پنجره را باز کن دنیا اش کجاست
شمسِ بلندُ روشن، طلوعاش کجاست
این شعر را اِرنا به هدفی سروده است که همه دختران در تاریکی ها منتظر گشوده شدن یک پنجرهی پُر از روشنی است و او این شعرش را به آفتاب تشبیه کرده است.
اِرنا در مورد محدودیتهای امارت اسلامی به دختران وضع کرده ناعادلانه میخواند: «این محدودیتها مشکلاتیکه به خودم پیش شده، این است که از درس خواندن باز ماندیم. اوقات ارزشمندام را از دست دادم و نمیتوانم درس بخوانم.»