افغانستاندیدگاه ما

یک سالگی رویداد مرگ‌بار کاج؛ نامه‌ای خواهر برای خواهر

بیان‌نیوز

این نامه توسط سکینه ادیب، خبرنگار و آموزگار به‌مناسبت یک سالگی حادثه‌ی مرگ‌بار آموزشگاه «کاج» نوشته شده و آن را در اختیار بیان‌نیوز قرار داده است. مرضیه دانش‌آموز ممتاز کاج و خواهر سکینه ادیب بود که سال پار در این رویداد جان باخت.

به نجیبه، قربانیِ کابوس جهل:

عزیز خواهر! یک سال شب و روز نخوابیدی، یک سال زحمت کشیدی و حتا در آشپزخانه و پیاده‌روها هم که شد درس خواندی تا به کانکور رسیدی. کانکوری‌که عاشقانه منتظرش بودی و دوستش می‌داشتی. کانکوری‌که هزینه‌ی سنگینی داشت وتو نمی‌دانستی که پایانش چه خونین و دردناک است. نمی‌دانستی که هزینه‌اش پایان زنده‌گی تو و هم‌نسلانت است.

امروز یک سال می‌گذرد، از نبودنت و نتایج کانکور اعلان شده. نمی‌دانم تو چند سوالت را حل کرده ‌بودی یا دیگران چند سوال شان باقی مانده‌بودند که امروز نام هیچ یک تان در لیست کامیاب شدگان نیست. حتا مرضیه که در دفترچه خاطراتش نوشته بود «روز اعلان نتایج کانکور من از جمله ده بهترین‌های کانکور خواهم بود» امروز اما هیج خبری از او نیست.

عزیز من!

آیا شماها در پارچه امتحان تان نوشته بودید که جنسیت تان زن است؟

آیا فقط بخاطر زن بودن تان امروز حق زندگی و کامیابی را ندارید؟

عزیز خواهر، مگر تو نمی‌گفتی که هنر نقاشی را می‌شود بدون رفتن به دانشگاه آموخت و کار کرد؟

مگر تو بدون رفتن پیش هیچ استادی چهره‌ی آدم‌ها را نقاشی نمی‌کردی؟

نجیبه‌ام، کاش به همین حرفت ایمان می‌آوردی و بی‌خیال کانکور و دانشگاه می‌شدی. تو که عاشق نقاشی و رنگ بودی. توکه می‌خواستی رنگ‌ها سکوتت را معنا کنند و حرف بزنند پس چه شد که به سمت کانکور رفتی؟

نجیب من، نمی‌دانم در این یک سال، تو از حال ما خبر بودی یا نه؟ مثلاً می‌فهمی مادر و پدر چه حالی داشتند و دارند و تا امروز چند بار با آمدن سر مزارت درد شان را تسکین دادند؟ یا از دل تنها و غمین خواهران وبرادرانت خبرداری که مثل پروانه، دور از شمع می‌سوزند وخاکستر می‌شوند؟

من واقعاً نمی‌دانم که تو چه می‌دانی از ما؛ ولی باید بگویم شاید یک سال شد که نیستی؛ ولی ما همیشه تو را در کنار خود مان احساس کردیم و می‌کنیم. هر روزی‌که از وظیفه می‌آیم بوت‌های سفید نگین‌دارت چشم‌هایم را خیره می‌کند. و ها، یادت هست یک وقتی با من حسودی می‌کردی و می‌گفتی کافیست چند سالی بگذرد و بزرگ‌تر شوم دیگر هیچ تقدیر نامه و تصدیق‌نامه‌ای به‌نام «سکینه صفری ادیب» روی دیوارها خودنمایی نخواهد کرد.

عزیزخواهر! چقدر زود بزرگ شدی و هر گوشه خانه جلوه‌گاه نقاشی‌ها و تقدیرنامه‌های تو شده است. انگار همان گالری هنری را که دوست داشتی در آینده بسازی همین خانه ما بوده ‌باشد.

نجیب من، مهربان من و ای دُر نایاب و گم‌شده‌ام، تو چنان بودی که حتا امروز ما به دنبال نتیجه‌ی کامیابی‌ات در لیست کامیاب شده‌ها بودیم؛ بعداً متوجه شدیم که هیج کسی به اسم «نجیبه صفری هنرجو» در لیست نیست، به اسم« زهرا احمدی» و«شگوفه سعادت» هم نیست ودر این صورت کسی بنام «مرضیه علی‌زاده» که بعد رفتن تان فقط تنهایی را تنفس می‌کند، نیز نیست. چه اندوهگین است امروز و چه سخت و طاقت‌فرسا که نفس می‌کشیم. آنهم چه نفس‌های بی‌مفهومی!

یاد تان گرامی باد!

با درد!

خواهرت سکینه

Related Articles

Back to top button